«به نام خریدارِ جان ها»


صبح که از خواب بیدار شدند، یعنی با چه فکری از خانه بیرون رفتند؟!


اه، باز هم درس‌های چرت و پرت.

بازم استاد میخواد اول صبحی، یکسره حرف بزنه و مخ ما رو بخوره.

امروز یادم باشه فلان کتاب و فلان مقاله رو هم چک کنم.

یادم باشه برم از فلان استاد بخوام برگه‌م رو دوباره چک کنه! مطمئنم اشتباه کرده و من نیفتادم.

امروز برم به استاد فلانی بگم 2 نمره بهم بده بلکه این درس رو پاس کنم.

امروز یادم نره که قسطِ شهریه‌ی ترم رو واریز کنم.

 

***

یعنی ممکن است بین این 9 10 نفر، متاهل هم بوده باشد؟!

چقدر مرگ نزدیک است و شاید هر آن، با هرکدام از ما دست به یقه بشود.!

چقدر این زنده بودن بی اعتبار است و در عین حال این دنیا و متعلقاتش خواستنی.!

 

دروغ نگفتم اگر بگویم ترسم بیشتر و بیشتر شده.

هم از کنده شدنم، هم از یکباره کنده شدنم!


چگونه باید قطعِ نظر کرد از این عجوزِ مکاره؟!

 

«پیر ما گفت جهان بر روشی محکم نیست / از خوش و ناخوش او قطعِ نظر باید کرد»

 

+ روح همه‌ی تازه درگذشتگان شاد و قرینِ رحمتِ الهی.



«والسلام علی من التبع الهدی»




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وب سایت وینیکا دلنوشته های دل من دانلود کتاب و خلاصه کتاب برج خنک کننده یادت باشه علم و دین پرهام قصابی گاه نوشت های مبین گلستانی فرزدق